پاییزانه های من

هر سال با شروع پاییز بهانه گیری های من شروع می شه. دقیقا به پاییز مربوطه حالا دیگه دارم مطمئن می شم. روی میز پر می شه از کارت های بنگاه معاملات ملکی، شماره تلفن و آدرس خونه هایی که قراره بریم ببینیم. برای اینکه خونه رو عوض کنیم.

یا پر می شه از اطلاعات مربوط به ماشین های مختلف. گفته بودم که من علی رغم ترسی که از رانندگی دارم ولی عااااشق ماشینم. برای اینکه ماشینو عوض کنیم.

یا چیزایی که برای خونه که قراره عوض بشن.

بیشترین خرید های من توی این فصله. لباس های پاییزه ام خیلی بیشار از لباس های تابستونیمه.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

همه اینا توی این فصل اتفاق میفته. با وجودی که خونه ما هیچ مشکلی نداره جز اینکه یه دفعه یه آپارتمان سه طبقه دید جلوشو کور کرد. و من این قدر موقعیت خونمونو دوست دارم که دلم نمیاد اینجا رو بفروشیم. این چرخه هر بار تکرار می شه. هی ما می ریم خونه های مختلف می بینیم. هی قیاس می کنیم خب خونه خودمون که خییییلی بهتره. بعد از اواسط زمستون کم کم این حال تنوع طلبی از بین می ره.

مشکل خونه و اینا نیست. مشکل به نظرم افسردگی ایه که خیلی از آدما  تو فصل پاییز پیدا می کنن.

از همین جا به همسر جانم اعلام می کنم ممنونم که اینقدر خوبی و به خاط دل من با من همراهی می کنی. من به درایت تو ایمان دارم عزیزم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد